فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۷۶: بکوی یار بیپروا گذشتیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بکوی یار بی پروا گذشتیم دل آنجا ماند و ما ز آنجا گذشتیم غلط کی میتوان ز آنجا گذشتن مگر ما بیخود و بی ما گذشتیم نه ما ماند و نه سر ماند و نه پا ماند هم از ما هم ز سر هم پا گذشتیم چو از یار حقیقی بوی بردیم ز هر گلدستهٔ رعنا گذشتیم عیان دیدیم خورشید ازل را ز هر مه طلعت زیبا گذشتیم حدیث از شاهد و ساقی مگوئید که این را خط زدیم و آنرا گذشتیم بجان و دل غم مولی گزیدیم هم از دنیا هم از عقبا گذشتیم نمی پیچیم در زهاد و عباد هم از اینها هم از آنها گذشتیم نه از دنیا و عقبا طرف بستیم بماندیم این دو را برجا گذشتیم چو در اقلیم بیجانی رسیدیم ز راه و منزل و ماوا گذشتیم بخلوت خانهٔ توحید رفتیم هم از لا و هم از الا گذشتیم دل و جانرا بحق دادیم چون فیض ز گفت و گو و از غوغا گذشتیم فیض کاشانی