فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۷۵: ما سر مستان مست مستیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما سر مستان مست مستیم با ساقی و می یکی شدستیم در ساقی و یار محو گشتیم از ننگ وجود خویش رستیم تا دست بدست دوست دادیم پیوند ز خویشتن گسستیم تا چشم بروی او گشادیم زان نرگش مست مست مستیم تا پای بکوی او نهادیم از دست ببوی او شدستیم با باده زدیم جوش در خم تا باده شدیم و خم شکستیم ما باده و باده ما دوئی نیست ما رسم دوئی بهم ز دستیم ما از مستی و مستی است از ما در روز الست عهد بستیم ما از ساقی و ساقی است از ما در عیش بکام دل نشستیم مستی نکنیم از آب انگور ما مست ز بادهٔ الستیم ما بی می مستی دمی نبودیم بودیم همیشه مست و هستیم از ما مطلب صلاح و تقوی ما عاشق و رند و می پرستیم برخواسته ایم از دو عالم تا در صف میکشان نشستیم کس پای بما ندارد ایفیض ما سر مستان مست مستیم فیض کاشانی