فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۷۴: تا آتش عشق رخت در جان و دل افروختیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا آتش عشق رخت در جان و دل افروختیم دیدیم گر مهیا ز غم از خوشدلی وا سوختیم حالی بغم رو کرده ایم با عیش یکرو کرده ایم شادی چو در غم یافتیم آنرا باین بفروختیم با جنت و طوبی چه کار چون کام ما از غم رواست از آتش دوزخ چو غم در عشق چون ما سوختیم چون خرقه پوشان غمت دلهای صافی داشتند ما هم بامید صفا زینغم مرقع دوختیم ترک کتاب و درس علم گفتیم چون در راه تو یک نکتهٔ اغیار سوز از پیر عشق آموختیم گر دین و دنیا باختیم در عشق و در سودای عشق لیک از متاع درد و غم سرمایها اندوختیم افسرده بودی فیض تا با عیش بودت الفتی ای غم روانت شاد باد کز تو دلی افروختیم فیض کاشانی