فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۵۵: در چهرهٔ مهرویان انوار تو میبینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در چهرهٔ مهرویان انوار تو می بینم در لعل گهر باران گفتار تو می بینم در مسجد و میخانه جویای تو می باشم در کعبه و بتخانه انوار تو می بینم بت خانه روم گر من تا جلوهٔ بت بینم چو نیک نظر گردم دیدار تو می بینم هرکو ز تو پیدا شد هم در تو شود پنهان پیدا و پنهان گشتن هم کار تو می بینم از کوی تو می آیم هم سوی تو می آیم در سیر و سلوک خود انوار تو می بینم هم کشته این عیدم هم زنده جاویدم منصور صفت خود را بردار تو می بینم گاهی که مرا کاهی گه قیمتم افزائی در سود و زیان خود را بازار تو می بینم هرکس شده در کاری سرگشته چو پرکاری سرگشتگی جمله در کار تو می بینم هرجا که روم نالم چون بلبل شوریده سرتاسر عالم را گلزار تو می بینم خون در جگر لاله از داغ تو می بینم چشم خوش نرگس را بیمار تو می بینم پروانه بگرد شمع جویای جمال تو بلبل بگلستانها هم زار تو می بینم از خود نه خبردارم نه عین و اثر دارم در نطق و بیان فیض گفتار تو می بینم فیض کاشانی