فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۳۴: شب تار است روز من بیا خورشید تابانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب تار است روز من بیا خورشید تابانم روان سوز است سوز من بیا ای راحت جانم بیا ای یار دیرینم بیا ای جان شیرینم دمی بنشین ببالینم که جان بر پایت افشانم ترا خواهم ترا خواهم بغیر از تو کرا خواهم بغیر از تو چرا خواهم توئی جانم توئی جانم ز شادی چون شوم خندان توئی پیدا در آن خنده ز غم چون میکنم افغان توئی پنهان در افغانم زنی در من گهی آتش کنی گاهی دلم را خوش کدامین بهتر است از لطف یا قهرت نمیدانم ز من پرسی که مرد دنییی ای فیض یا عقبی نه مرد این نه مرد آن پریشانم پریشانم گروهی عالم و عاقل گروهی غافل و جاهل من دیوانهٔ بیدل نه با اینم نه با آنم فیض کاشانی