فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۲۶: کنم اندیشهٔ دنیا شود عقبا فراموشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کنم اندیشهٔ دنیا شود عقبا فراموشم کنم اندیشه عقبا شود دنیا فراموشم بیا اندیشه باقی کنم کان جای اندیشه است ز فانی بر کنم دل تا شود یکجا فراموشم کسی کز وی من آبادم دمی نگذارد از یادم ولی از عزو استغنا کند خود را فراموشم شوم غافل از و هر دم دگر آید فرا یادم بیادش گویم ای مقبل مشو جانا فراموشم مرا تا بینمت سیر و بیادم آر چون رفتی بیا اینجا در آغوشم مکن آنجا فراموشم دل اندر عهد او بستم بامید وفا داری چو دانستم که خواهد کرد بی پروا فراموشم مرا آن یار میگوید بیادم دار پیوسته نه امروزم بیاد آری کنی فردا فراموشم اگر پیوسته نتوانی گهی در خاطرم میدار بیادی چون مرا هر جا مکن یکجا فراموشم بیادی چون مرا هر دم سزد گاهی کنی یادم روی یکدم گر از یادم مکن الا فراموشم چو فیض از دین و از دنیا گذشتم بهر یاد او بآن غایت که شد هم دین و هم دنیا فراموشم فیض کاشانی