فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۰۸: امروز دگر در سر سودای دگر دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز دگر در سر سودای دگر دارم با این دل دیوانه غوغای دگر دارم هر عهد که بستم من بشکست دل شیدا دل رای دگر دارد من رای دگر دارم مجنون ز غم لیلی بگرفت ره صحرا من در دل دیوانه صحرای دگر دارم آن داد قرار من بگرفت قرار من ماوای من اینجا نیست ماوای دگر دارم عنقا طلبا خوش باش کز دولت عشقش من در قاف وجود خود عنقای دگر دارم ای منتظر فردا چون من ز خودی فردا کامروز نشد اینجا فردای دگر دارم زاهد اگر از شاهد با شهد بود خرسند من از لب نوشینش حلوای دگر دارم مجنون و همان لیلا فیض و رخ هر زیبا کز پرتو هر جانان لیلای دگر دارم گفتم که بشیدائی افسانه شدم گفتا من بر سر هر کوئی شیدای دگر دارم فیض کاشانی