فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۰۵: خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم بی خیال تو نباشد نه قیامم نه قعودم جلوه حسن تو دیدم طمع از خویش بریدم تا که شد محو در انوار وجود تو وجودم میکند تازه بتازه سپه حسن شهیدم چشم و ابرو و لب و خال و خط تست شهودم شیر مهرت بازل داده مرا دایه لطفت نرود تا با بد مهر تو بیرون ز وجودم با تو در عیشم و عشرت همه سودم همه نورم بی تو در رنجم و محنت همه آهم همه دودم خود همه فقرم و حاجت همه بخلم همه حاجت ز تو بخشایش وجودم ز تو سرمایه و سودم جاهل و مرده بخود زنده و دانا بتو باشم بخودم هیچ نباشم بتو باشم همه بودم یکدم ار بگذردم بیتو سراپای زیانم بگذرانم نفسی با تو سراسر همه سودم روی بر رهگذر دوست باخلاص نهادم بر ملک منزلت خویش بدینگونه فزودم آنچه را علم گمان داشتم از سینه ستردم عقده جهل بلا حول ولا قوه گشودم هیچ بودم بخودم بود چو پندار وجودی همه کشتم چو شدم بیخبر از بود و نبودم توبه کردم ز خود و نامه اعمال دریدم نیک اگر کشتم و گر بد همه را نیک درودم عاشق ورندم و میخواره بگلبانگ علا لا زاهد ار نیست چنین بنده چنینم که نمودم سر بسر خواب پریشان بود این عالم فانی بهر جمعیت دل نالهٔ بیهوده سرودم فیض را نعمت بسیار چو دادی مددی کن تا کند شکر عطایای تو بر رغم حسودم فیض کاشانی