فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۰۴: همه عمر بر ره تو رخ خود بخاک سودم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همه عمر بر ره تو رخ خود بخاک سودم بکمینگه وصالت همه انتظار بودم بفغان گهی و گاهی بطرب ترانه کردم که مگر تو رحم آری همه نغمهٔ سرودم بخیال من که هر دم بره تو میدهم جان بگمان تو که هرگز بتو آشنا نبودم دل و جان و دین و دنیا خرد و صلاح و تقوی بره تو رفته رفته همه رفت هر چه بودم چکنم دلم نخواهد ز جهان به جز تو یاری بیکان یکان نشستم همه را بیازمودم نرود ز آینه دل سبحات عکس رویت که بصیقل جمالت دل تیره را زدودم چو حدیث جانفزایت نشنید گوش جانم چو تو دلبری ندیدم همه را بخود نمودم شب فرقت تو آمد بدلم هزار عقده بتو چشم چون گشودم همه عقدها گشودم دل فیض بیخودانه بهوای تست در رقص که تو شمع و من بگرد سر تو مثال دودم فیض کاشانی