فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۹۷: دل و جان منزل جانانه کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل و جان منزل جانانه کردم می توحید در پیمانه کردم از این افسانها طرفی نبستم بمستی ترک هر افسانه کردم ز عقل و عاقلان یکسر بریدم علاج این دل دیوانه کردم شدم در ژنده پنهان از نظرها چو گنجی جای در ویرانه کردم شود تا آشنا آن دوست با من ز هر کس خویش را بیگانه کردم بهر جانب که دیدم مست نازی نگاهی سوی او مستانه کردم بهر جا حسن او افروخت شمعی بگردش خویش را پروانه کردم دلم شد فانی اندر عشق باقی بآخر قطره را دردانه کردم بهر جزو دلم جای بتی بود بمستی ترک این بتخانه کردم بیک پیمانه دادم هر دو عالم چو فیض این کار را مردانه کردم فیض کاشانی