فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۸۸: پیشتر ز افلاک شور عشق بر سر داشتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیشتر ز افلاک شور عشق بر سر داشتم پیشتر ز املاک تسبیح تو از بر داشتم پیش از آن کز مشرق هستی برآید مهر و مه بر کمر از شمشه مهر تو زیور داشتم پیش ازاین ناهید در بزم تو مطرب بوده مه پیش از این بهرام بهر دیو خنجر داشتم کی ز کیوان بود و از برجیس و از بهرام نام کز جوارت تخت و از قرب تو افسر داشتم پیشتر از پیر تیر و خامهٔ تدبیر او حرف مهرت می نوشتم کلک و دفتر داشتم یاد ایامی که سوز عشق جانان ساز بود از دل و از سینه در جان عود و مجمر داشتم یاد ایامی که با او بودم و بی خویشتن عیشها با یار خود در عالم زر داشتم یاد ایامی که بوی حق ز هر سو میوزید عقل و جان و هوش و دل زان بود معطر داشتم گاه میدادم دل از کف گاه میبردم بفن دلربا بودم گهی و گاه دلبر داشتم گاه در آتش ز عشق و گاه در آب از حیا عشرت ماهی و آئین سمندر داشتم رسم بینائی و آئین توانائیم بود در ازل آئینه و ملک سکندر داشتم من ندانستم بغربت خواهم افتاد از وطن بهر عیش جاودانی فکر دیگر داشتم عشرتی میخواستم پیوسته بی آسیب هجر در وصالش بی عنا عیشی مصور داشتم شکر کز صبح ازل پیوسته تا شام ابد خویشتن را در بقای او معمر داشتم فیض میداند که مقصودم از این افسانه چیست آشنا داند که من بی تن چه در سر داشتم فیض کاشانی