فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۸۰: میدمد هر دم خیالت روحی اندر قالبم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میدمد هر دم خیالت روحی اندر قالبم روز میگردد ز خودرشید دلفروزت شبم میتپد دل شمع رویت را چو می بینم ز دور چون شدی نزدیک چون پروانه در تاب و تبم من که تاب دیدن رویت نمی آرم چسان طاقت آن باشدم تا لب گداری بر لبم چون خیالت دم بدم در اضطراب آرد مرا پس وصالت تا چه خواهد کود تا روز و شبم جان و دل سوزد فراقت وصل دین غارت کند ای فدایت جان و دل وصل تو دین و مذهبم با تو بدن بیتو بودن هیچیک مقدور نیست چارهٔ سازد مگر فریاد یارب یاربم نیست پایانی رهت را راه خود مقصود نیست مانده ام حیران ندانم چیست آخر مطلبم فیض عشقست این شکایت ترک کن تسلیم شو مهر ورزم جان کنم تا هست جان در قالبم فیض کاشانی