فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۷۵: منم که ساختهٔ دست ابتلای توام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم که ساختهٔ دست ابتلای توام منم که سوختهٔ آتش لقای توام منم که توی بتویم سرشته از حمدت منم که موی بمو تابتا ثنای توام منم که بر قدم دوستان تست سرم منم که بنده و مولای اولیای توام بغیر درگه تو سر فرو نمی آرم خراب و واله و شیدای کبریای توام گرفته روی تو ورای تو دو عالم را منم که عاشق و حیران روی ورای توام جهان مسخر من من مسخر امرت همه برای من آمد که من برای توام نبات و معدن و حیوان برای من در کار همه فدای من و من بجان فدای توام چشیده بادهٔ توحید از ندای الست ز خویش رفته و گوینده بلای توام شنیده گوشم تا آیت لقاء الله نشسته منتظر وعدهٔ لقای توام نشسته ام بره نفخهٔ روان بخشت دو چشم دوخته در مقدم صبای توام دلم گرفته شد از جور خویشتن بر خویش در انتظار نسیم گره گشای توام خراب یک نگه از چشم مست خونریزت هلاک یکسخن از لعل جانفزای توام مرا چه ساختهٔ آنچنان که خواستهٔ بمدعای خود ارنه بمدعای توام زمین و چرخ دو سنگ آسیا و من دانه ز لطف تست که در خورد آسیای توام کشد چو فیض سر طاعت از خط فرمان نعوذ بالله مستوجب بلای توام فیض کاشانی