فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۶۹: روز میگردد اگر رو مینمائی در شبم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز میگردد اگر رو مینمائی در شبم جان بتن می آیدم چون می نهی لب بر لبم میرسد هر دم خیالت میبرد از جا دلم چون هوا تأثیر کرد از شوق میگیرد تبم چارهٔ تعلیم کن در هجر جانسوزت مرا یا ز وصل روح افزایت بر آور مطلبم نیست خود سنگ دل بیرحم تو آخر چرا در نمیگیرد درو فریاد یا رب یاریم تیغ در کف چون برون آئی بقصد کشتنم جانم از شادی باستقبالت آید تا لبم باد حسنت را فداجان و دل و عمر و حیاه باد عشقت را اسیر ایمان و دین و مذهبم گر بدست خویش خواهی کرد بسمل فیض را تا بحشر از ذوق آن خواهد طپیدن قالبم فیض کاشانی