فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۶۲: گلزار رخت دیدم شد خار بچشمم گل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گلزار رخت دیدم شد خار بچشمم گل پیچید دلم را عشق در سنبل آن کاکل چشمت ز نگه سر مست لب ساغر می در دست اجزای تو هر یک مست از باده حسن گل حسن تو جهان بگرفت ای جسم جهانرا جان افکند می عشقت در خم فلک غلغل از چشم خمارینت پیمانه کشد نرگس وز خط نگارینت دریوزه کند سنبل دیدارت از آن من پیمانه ز بیگانه رخسارت از آن من گلرا بنه بلبل از طرهٔ مشگینت روز سیهی دارم باشد که شبی بینم بر گردن خویشش غل گریم ز فراق تو بر رهگذر مردم چندانکه همی بندند بر سیل سرشگم پل از شعله آه من افتد بزمین آتش وز ناله زار من بیحد بفلک غلغل سودای سخن در سر هر دم بنوای تو گوید بضمیر فیض با لهجه تازی قل فیض کاشانی