فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۵۳: پرورد گارا بندهام الملک لک و الحمد لک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پرورد گارا بنده ام الملک لک و الحمد لک ز احسان تو شرمنده ام الملک لک و الحمد لک دل بسته فرمان تو جان غرقه احسان تو پیش تو سر افکنده ام الملک لک و الحمد لک از خود ندارم هیچ هیچ جز احتیاج پیچ پیچ وز تو برحم از زنده ام الملک لک و الحمد لک دادی بمن جان رایگان گفتی بمن ده باز آن جان میدهم تا زنده ام الملک لک و الحمد لک گفتی بامرم سر بنه بهر لقایم جان بده منت بجان من بنده ام الملک لک و الحمد لک از لطف و از قهر تو من از زهر و پا زهر تو من در گریه و در خنده ام الملک لک و الحمد لک در عشق خودسوزی مرا چون شمع افروزی مرا از لطف تو تابنده ام الملک لک و الحمد لک راهم نمودی سوی خود دادی نشان کوی خود جوینده یابنده ام الملک لک و الحمد لک جانرا خریدی از ضلال دادی شرف گفتی تعال کی من بدین ارزنده ام الملک لک و الحمد لک از من نه خیر آید نه شر نی مالک نفعم نه ضر تو مالک و من بنده ام الملک لک و الحمد لک بی تو ز هر بد بدترم و ز هیچ هم بس کمترم با تو بجان ارزنده ام الملک لک و الحمد لک از خود فنای بیکران و ز تو بقای جاودان من فانی پاینده ام الملک لک و الحمد لک از خود نیرزم یک پشیز از تو شد این ناچیز چیز آخر مکن شرمنده ام الملک لک و الحمد لک ای فیض حق را بنده ام از غیر حق دل کنده ام گویم بحق تا زنده ام الملک لک و الحمد لک فیض کاشانی