فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۳۲: ای وصل تو جانفزای عاشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای وصل تو جانفزای عاشق وی یاد تو دلگشای عاشق ذکر خوش تو حلاوت او نام تو گره گشای عاشق ای روی تو والضحی و مویت و اللیل اذا سجای عاشق مویت کفرست و روی ایمان ای مایهٔ ابتلای عاشق دردش از تو دواش از تو ای راحت و ای بلای عاشق تو با وی و او ترا طلبکار وصل تو خرد ربای عاشق در روی تو بیند آنچه خواهد ای جام جهان نمای عاشق از تو آید بتو گراید ای مبدا و منتهای عاشق جان میکندت فدا چه باشد گر به پذری فدای عاشق در حنجرهٔ ملک نباشد آن نغمهٔ دلربای عاشق در حوصلهٔ فلک نگنجد آن ناله چون درای عاشق ای باعث هوی هوی صوفی وز بهر تو های های عاشق پیوسته تو از برای خویشی هرگز نشوی برای عاشق هرگز نشدی بمدّعایش ای مقصد و مدعای عاشق او را یک کس بجای تو نیست داری تو بسی بجای عاشق هم قوت دل و روان اوئی هم قوت دست و پای عاشق فیض است دعای تو چه باشد گر گوش کنی دعای عاشق فیض کاشانی