فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۱۶: هرکه جا داد او رسوم اهل دنیا در دماغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه جا داد او رسوم اهل دنیا در دماغ از شراب خون دل هر دم کشد چندین ایاغ آنکه بار ننگ و عار ابلهان گیرد بدوش او الاغ است او الاغ است او الاغ است او الاغ دل چو پر شد از غم دنیا نماند جای دین شغل دنیا کی گذارد بهر دینداری دماغ در کمین عمر بنشسته است دزدی هر طرف از زن و فرزند و مال و خانه و دکان و باغ آنزمان آگه شود کز عمر ماند یکنفس بر زبان واحسرتا و بر دل و جان درد و داغ پیر شد آن بوالهوس گوید جوانم من هنوز کار خواهم کرد زیر پس عمر بگذارد بلاغ ریش مردک شد سفید و ماند از آن ده موسیه گوید او هست این دو رنگ از ریش خود گیرد کلاغ ابلهانرا واعظی کردن نه کار تست فیض کار خود نیکو کن و می دار از عالم فراغ فیض کاشانی