فیض کاشانی
قصیده ها
حوا فریب خورد و آدم را فریب داد؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حوا چو دید ایمنی راه و رفع منع باور شدش بخورد از آن و ندید اذا آمد به نزد آدم و گفت ای صفی حق گردید آن درخت مرا و تو را روا از بهر امتحان به سوی آن شجر رویم تا زین قضیه رفع شود پرده خفا رفتم بسوی آن من و خوردم از آن بری نی منع دیدم از کس و نی یافتم اذا آدم فریب خورد و در آورد در خیال کو را از آن درخت نصیبی است بی‏عنا کرد اجتهاد و بود خطا اجتهاد او منعی ندید کرد گمان شد مگر روا دستی دراز کرد به سوی درخت علم علمی که بود خاصه اولاد مصطفا چون برگرفت ثمری خورد از آن بری در خویش دید ذلّ زلل خواری خطا آن حله‏ای که داشت ببر رفت از برش عریان شد از لباس کرامت بیک ادا گر منتهی شدی ز شجر منتهی شدی سدّ رهش نبود به جز سِد رِهِ منتهی فیض کاشانی