فیض کاشانی
قصیده ها
نزدیک شدن حوا به درخت ممنوع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مأیوس شد ز آدم و شد سوی زوجه‏اش هم در دهان حیه و هم از ره دغا گفتا حلال گشت درختی که بُد حرام از حسن طاعتی که نمودید با خدا خواهی که بر تو کشف شود سرّ این سخن رو نزد آن درخت بخور زان بیازما خیل فرشته هست نگهبان این درخت از بهر منع در کف ایشان حراب‏ها آن را که آن درخت حلال است ره دهد آن را که شد حرام زنندش به حرب‏ها گر تو بدان درخت روی تا بری بری منعت اگر کنند بدان کان نشد روا گر تو از آن درخت خوری بیشتر ز شوی گردی بر او مسلط در امر و نهی‏ها! حوا بدان درخت توجه نمود و رفت تا موضعی که بود در آنجا فرشته‏ها می‏خواستند منع کنندش از آن درخت منع آمد از جناب خدا اهل منع را زنهار منع او مکنید و رهش دهید تا اهل عقل گردد از اهل هوا جدا نهیش نموده داده خرد داده اختیار آن را کنید منع که نیست از اولی النهی‏ عاقل اگر مطیع شود می‏برد ثواب ور عاصی است می‏برد از خویشتن سزا فیض کاشانی