فیض کاشانی
قصیده ها
قصیدهٔ ۱ - آفرینش ارواح ائمه هدى و قصه حضرت آدم و حوا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ارواح در ازل به سراپرده بقا بودند متحد همه بر ذروه علا این‏جان ما که هست در این خاکدان غریب آسوده بود در حرم پاک کبریا آزاده بود از پس و پیش زمان و وقت فارغ ز احتجاب حضور مکان و جا از تن اثر نبود در اطوار آب و گل از دل خبر نه از اثر آتش و هوا بودیم غرق نور مجرد ز قید تن بودیم در حضور منزه ز اختفا از باده ظهور لقای حبیب مست فارغ ز خویش و محو در اطوار کبریا مدهوش حسن ساقی خمخانه الست بیهوش نشأه می بی‏ساغر بلی‏ اول کسی که جلوه نمود از حجاب غیب بگشود بر رخش در ایجاد را خدا قفل از در خزانه به نامش گشوده شد گردید جلوه‏گر ز سراپرده خفا نور محمد و علی و اهلبیت بود در کار آفرینش از ایشان شد ابتدا فیض کاشانی