فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۸۴: رفتیم من و دل دوش ناخوانده بمهمانش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتیم من و دل دوش ناخوانده بمهمانش دزدیده نظر کردیم در حسن درخشانش دیدیم ز حسن احسان دیدیم در احسان حسن دل برد ز من حسنش جان داد بدل خوانش مدهوش رخش شد دل مفتون لبش شد جان این را بگرفت انیش آنرا بربود آنش دل یافت بنزدش یار بنشست بر دلدار جان ز لطف جانان دید پیوست بجانانش دل خواست ازو چاره جان جست ازو درمان هریک چو بدید او بود خود چاره و درمانش دل داد بعشقش جان بگرفت دو صد چندان ای کاش شدی صد جان هر لحظه بقربانش جان داد بعشق ایمان بستند بعوض ایقان ایمان چون به ایقان داد با عین شد ایمانش چش یعنی چو نفهمد فیض حاجب تو بفهمانش چون نیک نظر کردم در عالم بیهوشی دیار ندیدم هیچ جز حسن و جز احسانش فیض کاشانی