فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۷۸: ای دل اندر راه او ده اسبه ران را جل مباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل اندر راه او ده اسبه ران را جل مباش چست ران چالاک رو لابث مشو کاهل مباش تا جمال او نه بینی یک نفس ساکن مشو تا نیایی وصل ره رو رهن هر منزل مباش خویشتن را بی محابا در خطرها در فکن در میان بحر رو وابسته ساحل مباش راه دور و وقت دیر و مرکبت زشت و ضعیف بال عشقی چو بپر در بند آب و گل مباش دمبدم در هر قدم هوش دگر در سر در آر آگهی در آگهی جو مست لایعقل مباش آگهی گر نیستت با عشق میکن احتیاط رو دلیلی جو چو عقلت نیست بی عاقل مباش جمله عالم را همه حق دان و در حق ثبت شو حق شنو حقگوی و حق بین حق شنو باطل مباش چون حدیث او کنی سر تا بپا گفتار شو چون شراب او کشیدی مست شو غافل مباش تا توانی همچو فیض از مغز کو بگذر ز پوست همچو شعر شاعر بیمغز ولا طایل مباش فیض کاشانی