فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۶۳: بیاد عشق ما میسوز و میساز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیاد عشق ما میسوز و میساز بدرد بی وفا میسوز و میساز سفر دیگر مکن زینجا بجائی در اقلیم بلا میسوز و میساز چو پروانه بدل نوریت گرهست بگرد شمع ما میسوز و می ساز چو بلبل گر هوای باغ داری درین گل زار ما میسوز و می ساز دلت از جور ما گر تیره گردد به امید صفا میسوز و می ساز بحلوای وصالت گر امید است درین دیک جفا میسوز و می ساز گهی در آتش ما شعله میزن بخوی تند ما میسوز و می ساز گهی در فرقت ما صبر میکن به امید لقا میسوز و می ساز که از وصل خودش ما کام میجوی درین نور و ضیا میسوز و می ساز سر زلفم اگر در شستت آید در آن دام بلا میسوز و می ساز وفا از ما مجو ما را وفا نیست درین جور و جفا میسوز و می ساز کسان عشق بتان ورزندای فیض تو در عشق خدا میسوز و میساز فیض کاشانی