فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۳۷: بدل کاشتم مهر آن طفل جاهل ز راه نظر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدل کاشتم مهر آن طفل جاهل ز راه نظر بجز طفل اشکم نشد هیچ حاصل ازین رهگذر کنون در کنارم نشستند طفلان بپهلوی هم چه طفلان ز خون قطره چند سایل ز دل با جگر کند طالع واژگون خرق عادت نظر کن ببین چه دانه چه بر درنگر تخم و حاصل عجایب نگر نشد نرم ازین اشکهای پیاپی زمین دلش همانا ز سنگ آفریدند آن دل و زان سخت تر نه یکجو وفائی نه یکذره رحمی ببار آمدم همه سعی من گشت باطل ندیدم ثمر از آن زلف خم در خم پیچ پیچش بمن میرسد بلاها بلاها قوافل قوافل بحالم نگر اگر چشم از آنرو بپوشم بتلخی شکیبا شوم شود کار بر فیض دشوار و مشکل ز بد هم بتر فیض کاشانی