فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۲۶: سوخت هرچند دل بجان نرسید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوخت هرچند دل بجان نرسید کارد غم به استخوان نرسید جان بسی کند و روی یار ندید دست کوشش باستخوان نرسید یای خواهش ازین جهان کندم دست کوشش بدان جهان نرسید خواستم تا به آسمان برسم دست کوته به نردبان نرسید خواستم دل ز غم بپردازم دست رازم بهم زبان نرسید غصه این و آن دلم خون کرد قصه دل به این و آن نرسید غمگساری نماند در عالم بکسی از کسی فغان نرسید از غم جان خبر نشد دل را ناله دل بگوش جان نرسید بس دعائیکه از زمین برخواست بازگشت و بآسمان نرسید غم پیری نخورد پیر سپهر بفغان دل جوان نرسید غم جانی نخورد جانانی دل زاری بدلستان نرسید سوخت پروانه شمع رحم نکرد گل بفریاد بلبلان نرسید ناله هرچند از دلم افروخت شرری رو به آسمان نرسید از خوش آنکسکه تازه آمد و رفت نو بهارش بمهر جان نرسید هرکه چون فیض دل ز دنیا کند بره عقبیش زیان نرسید فیض کاشانی