فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۱۷: هر دل که عشق ورزد از ما و من برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر دل که عشق ورزد از ما و من برآید کوشم بجان درین کار تا جان ز تن برآید از عشق نیست خوشتر گشتم جهان، سراسر سوی یقین گر آید از شک و ظن برآید زهر فراق نوشم بهر وصال کوشم حکمش بجان نیوشم تا کام من برآید گر سر دهم نفس را آتش فتد در افلاک گر در چمن کشم آه دود از چمن برآید گر آتش نهانم پیدا شود بمحشر دوزخ بسوزد از رشک دودش ز تن برآید گر روی تو به بینم هنگام جان سپردن قبرم بهشت گردد نور از کفن برآید بر باد بوی زلفت ار جان شود ز قالب سنبل ز خاک قبرم مشک از بدن برآید حمد تو می نگارم بر لوح هر هوائی شکر تو میگذارم هر جا سخن برآید گر شعر فیض خواند واعظ فراز منبر بس آه آتش افروز از مرد و زن بر آید فیض کاشانی