فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۱۵: جان سوختهٔ روئیست پروانه چنین باید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان سوختهٔ روئیست پروانه چنین باید دل شیفتهٔ روئیست پروانه چنین باید تا لب نهدم بر لب جان میرسدم بر لب احسنت زهی باده پیمانه چنین باید گه مست زناسوتم گه غرفه لاهوتم گاه از خم و گه دریا مستانه چنین باید چشم تو کند مستم لعلت برد از دستم هر جام مئی دارد میخانه چنین باید سر مست ز ساغر گشت دل واله دلبر گشت تن بیخبر از سر گشت مستانه چنین باید زلفت ره دینم زد ابرو ره محرابم ایمان بتو آوردم بتخانه چنین باید در دل چو وطن کردی جا در تن من کردی جانم بفدا بادت جانانه چنین باید جز جان من و جز دل جائی کنی ار منزل افغان کنم و نالم حنانه چنین باید در آتش عشقت فیض میسوزد و میسازد تا جان برهت بازم پروانه چنین باید فیض کاشانی