فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۱۲: شکر تو چسان کنم که شاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکر تو چسان کنم که شاید از جز تو ثنای تو نیاید گر هم نکنم ثنا چه گویم نطقم بچه کار دیگر آید آن لب که ثنای تو نگوید آخر بچه خوشدلی گشاید آندست که دامنت نگیرد از بهر چه زاستین برآید آن پای که در رهت نپوید سر که رود و بر که آید آن سر که هوای تو ندارد بر تن بکدام امید باید آندل که درو محبتت نیست در سینه چو نغمه می سراید آن جان که ز تو نشان ندارد حقا که بجای تن نشاید آن دیده که دیده روی خوبت بر غیر چگونه میگشاید آن گوش که نام تو شنیده چون حرف دگر در آن درآید از فیض تو پای تا سر فیض هر لحظه محبتی فزاید آنم که سراسر وجودم پیوسته بحمد تو سراید فیض کاشانی