فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۸۹: دل بستم اندر مهر او تا او برای من شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل بستم اندر مهر او تا او برای من شود بیگانه کشتم از دو کون تا آشنای من شود مهرش بجان میکاشتم تا بر دهد مهر و وفا دردش بدل می داشتم کاخر دوای من شود او را سرا پا من نخست مهر و وفا پنداشتم کی گفتمی کان بی وفا جور و جفای من شود پروردم آن بالا بناز تا کش شبی در بر کشم کی این گمان بردم که او روزی بلای من شود گفتم نخواهد کرد او بر من کسی را اختیار کی گفتم او را مدعی آخر بجای من شود گشتم بدل خار غمش کارد گل شادی ببار در خاطرم کی میخلید کو غم فزای من شود گفتم تواند بود فیض در خدمتت بندد کمر گفتا شود تاج سران گر خاک پای من شود فیض کاشانی