فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۶۷: آنان که ره عالم ارواح بپویند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنان که ره عالم ارواح بپویند مردانه ز آلایش تن دست بشویند بر فوق فلک رفته به جنات بر آیند پویند گل از غیب و گل از خویش برویند این طایفه نورند و حیاتند و وجودند با هر که نشستند چو جان در تن اویند و آنان که بود بسته تن پای خردشان هرگز گلی از عالم ارواح نبویند زنگ تنشان ز آینه جان نزداید دل را ز گل عالم اجسام نشویند این طایفه موتند و عدم ظلمت و جهلند بر بی خردیشان سزد ارواح بمویند و آنان که نه اینند و نه آن مثل من و تو در کش مکش این دو نه پشتند نه رویند چوگان قضا سوی زبرشان ببرد که افتند گهی زیر سراسیمه چو گویند رفتن نتوانند و بمقصد نگرانند نصف دلشان شاد که از راه بکویند عزمی که دو جا بستن کار زنانست مردان خدا فیض چنین راه نپویند فیض کاشانی