فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۵۹: غمزهٔ چشم پرفنت سحر حلال میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غمزهٔ چشم پرفنت سحر حلال میکند بیسخن آن لب و دهان وصف جمال میکند بسکه ز معنی جمال یافته صورتت کمال جلوه ات از جمال خود سلب کمال میکند زینهمه حسن و دلبری بستن چشم چون توان زاهد بی بصر عبث جنگ و جدال میکند کندن دل چه سان توان از رخ و زلف دلبران صنع جمال آفرین عرض جمال میکند بیخبری ز حسن خود ورنه ز خویش میشدی کار تو نیست، دیگری غنج و دلال میکند بر دل هر که بگذری روح رون کند گذر بر دلت آنکه بگذرد یاد جبال میکند آن ستمی که میکنی هر نفسی بجان فیض دشمن اگر کند بکس در مه و سال می کند فیض کاشانی