فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۲۳: بوئی از گلستان جان آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بوئی از گلستان جان آمد بتن مردگان روان آمد مرهم داغ سینه افکار صحبت جان ناتوان آمد زنگ دلهای عاشقان بزدود رنگ بر روی عاشقان آمد بوی رحمانی از یمن بوزید مصطفی را ز حق نشان آمد خار غم در دل زمانه شکست گل صحرای لا مکان آمد رستخیز از زمین دل برخواست اهل دل را بهار جان آمد کشتگان فراق زنده شدند موسم حشر کشتگان آمد تن افسرده گرم و خرم شد دی تن را تموز جان آمد مهر جانرا بهار تازه رسید دشمن جان مهر جان آمد آب در نهر دهر جاری شد رنگ بر روی آسمان آمد در دل دوستان گل و گلزار بر سر دشمنان سنان آمد تیغ شد دست بولهب ببرید بهر حماله ریسمان آمد بهر فرعون گشت اژدرها چوب تعلیمی شبان آمد آب شد بهر سبطیان بیغش خون شد از بهر قبطیان آمد منکرانرا جحیم و آتش و دود دل ما را نعیم جان آمد وصف آن بو ز بس حلاوت داشت فیض را آب در دهان آمد فیض کاشانی