فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۰۱: گر خون دل از دیده روان شد شده باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر خون دل از دیده روان شد شده باشد رازی که نهان بود عیان شد شده باشد گر پرده بر افتاد ز عشاق بر افتد ور حسن تو مشهور جهان شد شده باشد دین و دل و عقلم همه شد در سر کارت جان نیز اگر بر سر آن شد شده باشد از حسرت آن لب گر از این دیدهٔ خونبار یاقوت ترو لعل روان شد شده باشد بر یاد رخت دیده غمدیدهٔ عشاق بر هر مه و مهر ار نگران شد شده باشد هر کو گل رخسار تو یکبار به بیند گر جامه در آن نعره زنان شد شده باشد چون رخش تجلی بجهانی بجهان تو عقل از سر نظار گیان شد شده باشد در دیدهٔ عشاق عیانی تو چو خورشید رویت گر از اغیار نهان شد شده باشد آئی چو بر فیض نماند آنرا روئی تو شاد بمان او ز میان شد شده باشد فیض کاشانی