فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۹۷: مرا تو دوست نداری خدا نخواسته باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا تو دوست نداری خدا نخواسته باشد بنزد خود نگذاری خدا نخواسته باشد برانیم ز در خویشتن بخواری و زاری حق وفا نگذاری خدا نخواسته باشد سگان کوی درت را چو بشمری ز سر لطف مرا در آن نشماری خدا نخواسته باشد ز دست عشق تو خون جگر پیاله پیاله کشم تو رحم نیاری خدا نخواسته باشد بمیرم و ببرم حسرت رخت بقیامت چنین کشیم به زاری خدا نخواسته باشد کنم بخدمت تو عرض مدعا دل ریش تو رو بمدعی آری خدا نخواسته باشد بتو گمان نبرد فیض اینقدر ستم و جور تو این صفات نداری خدای نخواسته باشد فیض کاشانی