فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۸۸: شوریدهٔ صحرائی در خانه چسان باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوریدهٔ صحرائی در خانه چسان باشد از عقل چو شد برتر فرزانه چسان باشد تا نگذرد از هستی دستش ندهد مستی تا جان ندهد از کف جانانه چسان باشد عشق ار نکند مستش کی دوست دهد دستش تا می نخورد زان کف مستانه چسان باشد میخانه نباشد سر لذت ندهد مستی یکدم چو تهی ماند میخانه چسان باشد آن یار چو شد یارش بگسست ز اغیارش با مردم بیگانه همخانه چسان باشد آنرا که کند عاقل عاشق نتواند شد و آن را که کند عاشق فرزانه چسان باشد آن را که کند دلشاد اندوه کجا بیند آنرا که کند آباد ویرانه چسان باشد آنرا که کند یاری هرگز نکشد خواری و آنرا که دهد رازی بیگانه چسان باشد آنرا که کند مجنون از عقل چه دریابد و آنرا که خرد بخشد دیوانه چسان باشد آنرا که دهد عشقی پنهان نتواند کرد گر پرده نیفتد زو افسانه چرا باشد تا دل نبرد دلبر شوری نفتد در سر شور ار نفتد در سر غمخانه چسان باشد چون فیض باو ره برد یکجرعه از آن میخورد جز عشق رخ او را کاشانه چسان باشد فیض کاشانی