فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۸۰: بکوی سرّ قدر گر گذر توانی کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بکوی سرّ قدر گر گذر توانی کرد به پیش تیر قضا جان سپر توانی کرد چنانکه هست اگر سرّ کار دریابی ز دل شکایت بیجا بدر توانی کرد چو دانی آنچه بتو میرسد نوشته شده است ز خار خار تاسف حذر توانی کرد خدای را بعدالت اگر شناختهٔ بخویش نسبت اسباب شر توانی کرد اگر ز آینهٔ سر غبار بزدائی بچشم سر برخ او نظر توانی کرد اگر نقاب بر افتد ز طلعت ازلی بیک نگاه ابد را بسر توانی کرد بر آستانهٔ جانان اگر دهد بارت سر و تن و دل و جان خاک در توانی کرد اگر ز عالم صورت ز صدق دل نکنی بجان بعالم معنی سفر توانی کرد چگونه ثبت توان کرد فیض در اوراق حدیث عشق چه سان مختصر توانی کرد فیض کاشانی