فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۵۹: تا بکی بی باده و مطرب مدارم بگذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا بکی بی باده و مطرب مدارم بگذرد تا بکی در نیک نامی روزگارم بگذرد عمر ضایع شد گهی در خانقه گه مدرسه یارئی یاران که در مستی مدارم بگذرد جامهٔ در عشق ورندی نیز می باید درید در لباس زهد تا کی روزگارم بگذرد عمر بگذشت و نچیدم گل زروی گلرخی چند فصل زندگانی بی بهارم بگذرد تا کشیدم باده واعظ توبه میفرمایدم صبر کن ای بی مروت تا خمارم بگذرد نیست کارم غیرمستی کار این کار است و بس می بده ساقی مهل تا روزگارم بگذرد کرده ام با بیقراری از دل و از جان قرار می بده تا بی قراری برقرارم بگذرد چند بیکاری گزینم بهر کاری آمدم شاید این پیرانه سرچندی بکارم بگذرد کار دیگر بار دیگر ژیش می باید گرفت تا بکی در رسم و عادت کار و بارم بگذرد بعد ازین دست من و زلف نگار سیمنن تا بکی بیهوده عمر تارو مارم بگذرد در خیالم می نگارم بعد ازین نقش بتی تا بکی عمر گرامی بی نگارم بگذرد بعد ازین روی چو ماه و زلف چون مشک سیاه تا بکام زندگی لیل و نهارم بگذرد دلبری گیرم که جان بخشد مرا بار دیگر گر شوم خاک رهش چون برغبارم بگذرد مرقدم گردد بهشتی بعد مردن سالها یکنفس گر گلعذاری بر مزارم بگذرد در غم بیهودهٔ سال دگر ای فیض چند سربسر امسال روز و شب چوپارم بگذرد فیض کاشانی