فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۵۰: خوشا آن سر که سودای تو دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوشا آن سر که سودای تو دارد خوشا آندل که غوغای تو دارد ملک غیرت برد افلاک حسرت جنونی را که شیدای تو دارد دلم در سر تمنای وصالت سرم در دل تماشای تو دارد فرود آید به جز وصل تو هیهات سر شوریده سودای تو دارد دلم کی باز ماند چون بپرواز هوای قاف عنقای تو دارد چو ماهی می طپم بر ساحل هجر که جانم عشق در پای تو دارد دل و جانرا کنم ماوای آن کو دل و جان بهر ماوای تو دارد نهم در پای آن شوریده سر کو سر شوریده در پای تو دارد فدایت چون کنم بپذیر جانا چرا کاین سر تمنای تو دارد چگونه تن زند از گفت وگویت چو در سر فیض هیهای تو دارد فیض کاشانی