فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۳۷: در سرم عشق تو غوفا دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در سرم عشق تو غوفا دارد عشق تو قصد سر ما دارد بی خودم کرد نگاه مستت چشم تو نشاه صهبا دارد میکند عارض تو عرض خطی با دل ما سر سودا دارد دانهٔ خال تو بهر صیدم دامی از زلف چلیپا دارد زمره سرو قدان را پیشت قد شمشاد تو بر پا دارد پیش روی تو قمر را چه محل کی قمر لعل شکر خا دارد رشک خال و خطت از خور چه عجب رخ خورشید کی اینها دارد چه عجب گر بردم مجنون رشک این صفا کی رخ لیلا دارد چه عجب گر دل من روز ندید زلف تو صد شب یلدا دارد تیر مژگان تو گر هر لحظه جا کند در دل من جا دارد می نداند که چه با ما کردی زاهد از ما گله بیجا دارد نمکیدست لب شیرینت تلخ گوئی که غم ما دارد الحذر ای که سر دین داری غمزه اش روی بیغما دارد وصف آن یار مکن دیگر فیض زاهد ما سر تقوی دارد فیض کاشانی