فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۳۵: تا جان نشود ز این و آن فرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا جان نشود ز این و آن فرد بر دل نشود غم جهان فرد تا دل نشود بعشق او جفت جان کی گردد در این و آن فرد در آتش عشق تا نجوشی جان می نتوان فدای آن کرد بیدردی از آن تمام دردی در دست دوای مرد بیدرد درد است دوای هر فسرده بفروش متاع جان بخردرد تا مرد زنان و رهزنانی در راه خدای نیستی فرد بزدای ز دل غبار کثرت بنگر بجمال واحد فرد کی فیض رسد بگرد مردان تا زو باقیست ذرهٔ گرد فیض کاشانی