فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۲۷: جان جز خیال رویت نقشی دگر نبندد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان جز خیال رویت نقشی دگر نبندد دل جز بعزم کویت رخت سفر نبندد بوی تو تا نیاید جان ننگرد گلی را روی تو تا نبیند بر بت نظر نبندد مهر تو تا نتابد یک جان ز جا نخیزد گر خدمتت نباشد یک دل کمر نبندد ز آن روح کایزد پاک در جسم تو نهان کرد چشم قضا نبیند دست قدر نه نبندد در گلشن حقایق یک گل چو تو نروید در روضهٔ خلایق چون تو ثمر نه بندد ننمائی از رخانرا نگشائی ار لبانرا از خار گل نروید در نی شکر نبندد آنکسکه دید رویت می خورد از سبویت غیر تو در ضمیرش صورت دگر نه بندد رو از تو بر نتابم تا کام خود بیابم دانم یقین خداوند بر بنده در نبندد سودای شعر گفتن از تست در سر فیض آنرا که درد سر نیست چیزی بسر نبندد فیض کاشانی