فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۲۴: از آن میان نزنم دم که مو نمیگنجد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از آن میان نزنم دم که مو نمی گنجد و زان دهان که در و گفتگو نمی گنجد چه گویم از غم دل در شکنج گیسویش که در زبان سخن تو بتو نمی گنجد حدیث آن لب شیرین نیایدم بزبان حلاوت اینهمه در گفتگو نمی گنجد وصال دوست نه بتوانم آرزو کردن به تنگنای دلم آرزو نمی گنجد بفرض اگر همه روی زمین شود دفتر حکایت شب هحران درو نمی گنجد ز دود ناله چگویم کز آسمان بگذشت ز خون دیده که در نهر و جو نمی گنجد بس است فیض شکایت که پر شد این دفتر ز دود دل که درو تار مو نمی گنجد فیض کاشانی