فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۱۹: هرکجا بود خوبی در فنون حسن استاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکجا بود خوبی در فنون حسن استاد در رموز معشوقی از تو میبرد ارشاد زلف کافرت سرکش تیر غمزه ات جانکاه دین ز دست این نالد جان از او کند فریاد عشق تو خرابم کرد هجر تو کبابم کرد از لبت شرابم ده زنده ام کن و آباد بیتو چون توانم زیست با تو چون توانم بود هجر میکند بیداد وصل میکند بنیاد هجرت آتش افروزد وصل پاک می سوزد ای ز هجر تو فریاد وی ز دست وصلت داد چند اسیر خود باشیم از خودم بخر جانا گرد سر بگردانم لیکنم مکن آزاد از خودم رهائی ده تا همه ترا باشم محو ذکر تو گردم جز تو هیچ نارم یاد خواهم از خود آزادی تا ترا شوم بنده چون ترا شدم بنده از جهان شوم آزاد بی تو در نفیرم من در غم و زحیرم من خویش را بمن بنما تا شود ز رویت شاد فیض میردا ز دوریت و ز بلای مهجوریت کی تو این روا داری چون پسندی این بیداد فیض کاشانی