فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۹۳: من نروم ز پیش تودست منست و دامنت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من نروم ز پیش تودست منست و دامنت نوش منست نیش تودست منست و دامنت خواه مرا به تیر زن خواه ببر سرم زتن دست ندارم از تو من دست منست ودامنت چون شوم از تو جدا دامن توکنم رها از بر تو روم کجا دست منست و دامنت بندگی تو بس مرا ذکر تو هم نفس مرا نیست بجزمن توکس مرادست منست ودامنت عشق تو رهبر منست لطف تو یاور منست دست تو بر سرمنست دست منست و دامنت چشم منست و روی تو گوشم وگفتگوی تو پای منست و کوی تو دست منست و دامنت روی دل است سوی تو قوت دلست بوی تو مستیم از سبوی تو دست منست و دامنت قوت روان من توئی گنج نهان من توئی جان جهان من توئی دست منست و دامنت حسن تو بوستان من روی تو گلستان من مهر تو مهر جان من دست منست و دامنت مهر تواست جان من ذکر تو و زبان من وصف تو و بیان من دست منست و دامنت فیض بس است گفتگو برجه و دامنش بجو چو بکف آوری بگو دست منست ودامنت فیض کاشانی