فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۸۹: جمال تو عرصاتست و قامت تو قیامت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جمال تو عرصاتست و قامت تو قیامت بجلوه آی و قیامت کن آشکار بقامت وصال تست بهشت و فراق تست جهنم وصال تست غنیمت فراق تست غرامت وصال تست سعادت فراق تست شقاوت وصال تست سلامت فراق تست سآمت دمی زعمر که آن بی لقای تو گذرانم تدارکش نتوانم نمود تا بقیامت ترا چه کم که مرا نیست تاب دیدن رویت زعجز شب پرهٔ آفتاب را چه ملامت ترا چه غم که بمیرد هزار همچو من از غم مراست غم که مبادا ترا کنند ملامت زمرگ باک ندارم در آن غمی که نشیند بخاکم ار گذری بر دلت غبار ندامت کرامتیست کسی را که میرد از غم عشقی چو غم غم تو بود میشود مزید کرامت اگر بلطف نوازی و گر بقهر گدازی نکوست هر چه بمن میکنی سریق سلامت شب فراق غمت لطفها که با دل من کرد حساب آن نتوان کرد تا بروز قیامت خدنگ غمزهٔ پی در پی تو روز وصالست تمام راحت دل شد چه معجز است و کرامت بمیر در غم او فیض تا که جان بری از مرگ بباز در قدمش تا که سر بری بسلامت فیض کاشانی