فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۷۸: عشق آمد و اختیار نگذاشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق آمد و اختیار نگذاشت در کشور دل قرار نگذاشت از جان اثری نماند در تن وزخاک تنم غبار نگذاشت کیفیت چشم پرخمارت در هیچ سری خمار نگذاشت پنهان میخواست دل غمت را این دیدهٔ اشگبار نگذاشت تا جلوه کند درو جمالت اشگم در دل غبار نگذاشت عبرت نتوان گرفت از دهر چون فرصت اعتبار نگذاشت نشگفته بریخت غنچه دل تعجیل خزان بهار نگذاشت رفتم که بپاش جان فشانم دستم بگرفت و یار نگذاشت رفتم که کنم شکایت از فیض کوتاهی روزگار نگذاشت فیض کاشانی