فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۷۱: عشقانرا در بهشت آرام نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقانرا در بهشت آرام نیست عشقبازی کار هر خود کام نیست پختهٔ باید بلای عشق را کار این سودا پزان خام نیست چارهٔ عاشق همین بیچارگیست همدمش جز بخت نافرجام نیست کام نتوان یافتن در راه عشق غیر ناکامی درین ره کام نیست دست باید داشتن از ننگ و نام عشق را عاری چو ننک و نام نیست زین شب و روز مکرر دل گرفت ایخوش آنجائی که صبح و شام نیست خوبتر از خال و زلف دلبران دانهٔ مردم ربا و دام نیست آبروی نیکوان دلدار ماست لیک با این خاک شینان رام نیست تا وصالش دست ندهد فیض را این دل سرگشته را آرام نیست فیض کاشانی