فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۶۳: آنکه پنهانست از چشم کسان پیداست کیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه پنهانست از چشم کسان پیداست کیست در دل هر ذره خورشید نهان پیداست کیست آنکه دارد آسمانرا تا نیفتد بر زمین هم زمین را تا بجنبد هر زمان پیداست کیست سر نه پیچد هیچیک از حلقة فرمان او کارفرمای زمین و آسمان پیداست کیست آنکه زو پیداست هر پیدا و هر پیدائی باز در پیدا و پیدائی نهان پیداست کیست ظاهر باطن نما و باطن ظاهر نما در عیان پیدا و در پنهان عیان پیداست کیست آنکه او پیداست چون خورشید نزد عارفان در نقاب از دیدة نامحرمان پیداست کیست آنکه روی گلعذارانرا طراوت داد و رنگ تا بریزد آب و رنگ عاشقان پیداست کیست آنکه حسن خوبرویان پرتوی از حسن اوست هر جمیلی می دهد از وی نشان پیداست کیست آنکه بهر او زمین بی خود فلک سرگشته است کوه ازو نالان و دریا در فغان پیداست کیست آنکه هر دم صد قیامت آشکارا میکند در دل دانا نهان از جاهلان پیداست کیست آنکه شوری در دل هر ذرة افکنده است جمله عالم زوست در آه و فغان پیداست کیست آنکه جسم و جان ازو پیدا و او از جسم و جان ذات پاک او بری از جسم و جان پیداست کیست آنکه او آئینة کونست و کون آئینه اش برضمیر بی غبار عارفان پیداست کیست آنکه مقصود منست از گفتن بیت و غزل نزد صاحب دل چو خورشید جهان پیداست کیست گرنداند اهل شک فیض از که میگوید سخن نزد ارباب بصیرت بیگمان پیداست کیست فیض کاشانی