فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۳۲: دلم با گلرخان تا خو گرفتست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم با گلرخان تا خو گرفتست ز گلزار حقیقت بو گرفتست زمهروئی کتابی پیش دارد بمعنی انس و با خط خو گرفتست زحسن بیوفا میخواند آیات رهی از لا بالا هو گرفتست بهنگام نمازش رو بحق است ولیکن قبله زان ابرو گرفتست برای سنت عطرش نسیمی از آن زلفان عنبر بو گرفتست گهی زان لب گرفته ساغرمی گهی زان نرگس جادو گرفتست سیه چشمی که بهر قتل عشاق هزاران دشنه از هر سو گرفتست بمن یکذره از من نیست باقی سرا پای وجودم او گرفتست سر قتل من بیمار دارد بنازم شیوه نیکو گرفتست کمان و تیر بهر صید دلها از آن چشم و از آن ابرو گرفتست خط سبزش خبر آورد ناگه که ملک روم را هندو گرفتست بیا تا رخت بر بندیم ای فیض که دل زین گنبد نه تو گرفتست فیض کاشانی